|
شعر شعر و ادب
| ||
|
روسیاهی از ذغال ای شیر شیطان خورده ها باز شیطان برده ها ، خیکی به بار آورده ها مال مردم خورده ها ناچار رودل می کُنند یک دهن غسیان کنید ای خون مردم خورده ها لقمه ها چاق و درشت از آن شاهنشاه بود وزشما هم لفت و لیس ریزه ها و خرده ها حق گلوتان بفشرد با این سرانگشت قصاص ای گلوی بی گناهان آن همه بفشرده ها هر چه گل بود از سموم سردتان افسرده شد با خزان خود کنید احساس آن افسرده ها ما شما نامردمان از جنس خود چون بشمریم؟ ای شما مردان حق از جنس خود نشمرده ها دوستان آزرده اید ای دشمنان پرورده ها دشمنان پرورده اید ای دوستان آزرده ها ماست ها در کیسه کردن این همه بی خود نبود می کشد خشم خدا این تسمه ها از گرده ها شهریارا با مخرب های میراث ادب چون کنیم ، این آبروی شعر ایران برده ها [ شنبه هشتم مرداد ۱۳۹۰ ] [ 18:45 ] [ علی ]
|
||
| href="http://www.weblogskin.com"target="_blank"> Weblog Themes By : weblog skin ] | ||