|
شعر شعر و ادب
| ||
|
بر سر خاک پدر دخترکی * صورت و سینه به ناخن میخست که نه پیوند و نه مادر دارم * کاش روحم به پدر میپیوست گریهام بهر پدر نیست که او * مرد و از رنج تهیدستی رست زان کنم گریه که اندر یم بخت * دام بر هر طرف انداخت گسست شصت سال آفت این دریا دید * هیچ ماهیش نیفتاد به شست پدرم مرد ز بی دارویی * وندرین کوی سه داروگر هست دل مسکینم از این غم بگداخت * که طبیبش بر بالین ننشست سوی همسایه پی نان رفتم * تا مرا دید ، در خانه ببست همه دیدند که افتاده ز پای * لیک روزی نگرفتندش دست آب دادم به پدر چون نان خواست * دیشب از دیده من آتش جست هم قبا داشت ثریا ، هم کفش * دل من بود که ایام شکست این همه بخل چرا کرد ، مگر * من چه میخواستم از گیتی پست سیم و زر بود ، خدائی گر بود* آه از این آدمی دیوپرست [ یکشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۰ ] [ 16:55 ] [ علی ]
|
||
| href="http://www.weblogskin.com"target="_blank"> Weblog Themes By : weblog skin ] | ||