|
شعر شعر و ادب
| ||
|
چه خوش افسانه می گویی به افسون های خاموشی مرا از یاد خود بستان بدین خواب فراموشی ز موج چشم مستت چون دل سرگشته برگیرم که من خود غرقه خواهم شد درین دریای مدهوشی می از جام مودت نوش و در کار محبت کوش به مستی ، بی خمارست این می نوشین اگر نوشی سخن ها داشتم دور از فریب چشم غمازت چو زلفت گر مرا بودی مجال حرف در گوشی نمی سنجد و می رنجند ازین زیبا سخن سایه بیا تا گم کنم خود را به خلوت های خاموشی [ شنبه بیست و ششم شهریور ۱۳۹۰ ] [ 20:15 ] [ علی ]
|
||
| href="http://www.weblogskin.com"target="_blank"> Weblog Themes By : weblog skin ] | ||